☆حریم 313یارمهدى*عج*☆

☆حریم 313یارمهدى*عج*☆
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۷ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

۳۰
تیر ۹۳

مهربان آفریدگارم....

سلام...

بازبرگشتم...

خودت که مى دانى من به جزتو کسى راندارم...

بى تابى آن شبم را ببخش..

بگذار به پاى بى قرارى دلم...

اى پروردگارم...

شرمسارم...

اما ..

من...

جزتو...

کسى را ندارم...

پس ببخش...

التماس دعا

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۳ ، ۰۱:۴۶
مهتاب محمدی
۲۶
تیر ۹۳

کى گفته که شبهاى احیا فقط مسجدرفتن و گریه کردن و دعا خوندن ؟؟؟؟

میشه تو فضاى مجازیم بود...

مثل الان من...

بامولا درد دل کرد...

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۳ ، ۱۱:۴۱
مهتاب محمدی
۲۶
تیر ۹۳

به فرق نازنینش کى اثر مى کرد شمشیر؟؟؟

یقینا ابن ملجم وقت ضربت یا على گفت.....

یا علے

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۳ ، ۱۱:۲۲
مهتاب محمدی
۲۴
تیر ۹۳

آری بارالها...امشب آمده ام که فقط گله کنم...

خدایا آخه چرا؟؟

آخه این چه رسمیه؟

بریدم بارالها...

به جرم گناه نکرده دارم مجازات می شوم...

که چه شود؟

که دلم بسوز؟ بشکند؟

آری امشب آنقدر دلم محکم شکست که صدایش جهان را گرفت...

شنیدی خدایا؟

امشب جواب تمام دعاهایم را گرفتم...

امشب اشک های من که به پهنای صورتم میریزد..جواب تمام دعاهایم را داد...

دعا های یک سالم را...

اصلا من بدترین خلق دنیا..

تو که رئوفی چرا؟

آخه چرا خدایا؟ هق هق گریه ام عالم را می گیرد امشب...

با اشک هایم جهان سیراب می شود...

خدایا گله دارم..


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۲۳:۵۹
مهتاب محمدی
۲۴
تیر ۹۳
سایت قلم تو به نقل از حرف تو
درست زمانی که عده ای نگاهشان به جام جهانی و برنامه‌ های هالیوود است، عده ای دیگر در سوریه، عراق، کشته می‌شود و زنانی کودکانی در فلسطین  سفره افطار خود را با انفجارهای بمب های اسرائیلی به سر می‌برند.

آری غرب صدای بلندگوی های رسانه ای خود را آنقدر بلند کرده است تا صدای سوت موشک هایی که بر سر زنان و کودکان فلسطینی ریخته می‌شود شنیده نشود.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۲۱:۲۸
مهتاب محمدی
۲۴
تیر ۹۳

دل است دیگر چه می شود کرد...

امشب از آن شب هایست که از تنهای باز سراغ وبم آمده ام...

از دلتنگی

 خـــــدایا....

نبود این رسمش...

خودت که خوب خبر داری دلم زود می شکند...

تمام دعاهایم را باز گراداندی...

خلوت هایم را... خدا ....خدا کردن هایم...همه چی به خودم برگشت...

سخت ناکام ماندم...

یادم نمی رود هیچ وقت امسال را...

سرنوشتم چه خواهد شد نمی دانم....

بارالها....این بنده ات دلش بدشکسته است...

به که بایدشکایت ببرد؟؟

من که جز حریم تو جایی را ندارم...

یارب یارب یارب...

شنیده ام اگر سه باربگویی خواست دلت برآورده می شود...

تا ناامید نشده ام به دادم برس یارب....



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۰۰:۵۲
مهتاب محمدی
۲۳
تیر ۹۳

باران لحظات من...

باران مى مانى برایم...؟؟؟

باران وقتے از آسمان مى آید غبار را از زمین مى گیرد...

تو هم همانگونه اے ...هر وقت مى بارے در سرزمین دل من ،

غبار دل مرا مى رویے...

با...ران...

دو بخش مى شود...

بخش به بخشش زندگے مى شود...

مے بارد و مے بارد...آنقدر مے بارد که هواى غم انگیز شهر را ناب مى کند...

باران من ، توهم ببار...همانگونه که در نام تو پیداست ببار...

آنگونه ببار که گل سرخ و گل خار برایت به یک معنا باشد...

من یقین دارم کہ باران من فرق دارد با باران آسمان...

باران من از جنس اشرف مخلوقات است...

تقدیم به کسى که بعدها مے نویسم...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۳ ، ۲۰:۱۶
مهتاب محمدی
۲۱
تیر ۹۳

ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﺳﯿﺪ ﺍﺳﺖ ﺍﻭ / ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﻃﺎﻟﺐ ﺣﻠﻤﯽ ﺯ ﻭﯼ ﺟﻮ ﻣﻨﻢ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﻟﻄﻒ ﺁﻝ ﺍﻃﻬﺮ / ﺷﻔﺎﻋﺖ ﮐﻦ ﺍﻣﺎﻣﺎ ﺭﻭﺯ ﻣﺤﺸﺮ ... ﻣﯿﻼﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﻣﺒﺎﺭﮎ


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۳ ، ۲۰:۳۱
مهتاب محمدی
۲۰
تیر ۹۳

 دم افطار عجب میچسبد

رطب تازه ...

بین الحرمین...

جرعه ای آب به لب میگویم :

به فدای لب عطشان حسین*علیه السلام*

اللهم عجل لولیک الفرج

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۳ ، ۱۵:۳۹
مهتاب محمدی
۱۹
تیر ۹۳

چقدر غرق دنیا شده ام...

غرق آدم ها...

خدایا...

چندى از افطار گذشته...

تلویزیون داشت نمازمغرب آیت اللہ نجومى رو نشون مى داد...

یادم افتاد اون شبى رو که تازه به رحمت خدا رفته بودندو خوابشون دیدم...

خوابم چى بود بماند...

اما خب ؛ قصه ى من یه چیزدیگه س.

قصه ى من ، قصه ى آدمیته!! آدمیتى که فکرمى کنم مدتهاس ز آن دور شده ام...

خدایا تا کجا رسیده ام؟؟

تا چه حد به مقام خلیفة الهے رسیدہ ام ؟؟؟ 

تا چہ حد دور شده ام ؟؟؟

من دور شده ام .... ز انسانیت...ز آدمیت...ز عشق... ز مهر...


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۳ ، ۲۱:۳۹
مهتاب محمدی
۱۹
تیر ۹۳

روزه میگیری که گرسنگان را درک کنی؟

بی خیال !!!

اینجا همه سالشان رمضان است

اینجا زولبیا وبامیه را فقط از پشت ویترین مغازه ها دیده اند

عادت می‌کنند

به اعتصاب غذای ناخواسته

وقتی …

بابا نان ندارد ! 

افسران جوان جنگ نرم

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۳ ، ۰۰:۴۲
مهتاب محمدی
۱۸
تیر ۹۳

عجب حال و هوایى داره...

امام مهربانى ها سلام...

کمتر از یک سال مى شود، دورى من 

از شما آقا...

راستش را بخواهید ،یک چیزى روى

قلبم سنگینى مى کند، 

نمى دانم چرا...

حس مى کنم ، دیدن حرمت 

وبارگاهت برایم غیرممکن مى شود...

واى زبانم لال...

اگر اینگونه باشد که من میمیرم...

مسیح ایران...

دلم سخت تنگ است...

مى شود فکرى به حال این بى قرارى

دل بى قرارم بکنى آقاجان... .

دلم مى شکند ها...

وقتى مى بینم ، اطرافیان راهى سفرمشهدت 

مى شوند...

خوش به حالشان لابد از این دعوت نامه ها برایشان فرستادید.


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۳ ، ۰۱:۱۲
مهتاب محمدی
۱۷
تیر ۹۳

کاش هرچه زودتر برسم به

صحن حرمت با ساک و چمدان 

درست بیایم روبه روى گنبد طلایى 

آنجا که مى شود ،آن پرچم روى گنبد را به خوبى خواند...

آنکه نوشته :

السلام علیک یاعلى بن موسى الرضا

سپس همان جا زانو بزنم...

و اشک بریزم...

که مرا لایق دیدى...

و مرا راهى سفرعشق کردى!

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۳ ، ۰۰:۲۴
مهتاب محمدی
۱۶
تیر ۹۳

چقدر بده که آدم دلش بگیره درست مثل من....

چقدر بده که یهویى مرتکب یه کارى بشى که اطرافیانتو که خیلى هم دوست شون دارى از دستت ناراحت بشن درست مثل الان من... 

خب منم که نمى خواستم اینجورى بشه....

من هنوزم خودمو نبخشیدم...

اما من که تموم تلاش خودمو کردم واسه گرفتن نتیجه مطلوب ازاون کار ولى نشد...

بین همه ,ناراحتى یه نفر بیشترازهمه اذیتم مى کنه...

یه نفرکه به صراحت بهم گفت حالا که اینجورى شده من باهات قهرم...

و من ماندم یک دنیاى ویران و پر از درد...

من ماندم دستهایى که دوباره همچو شاخه هاى نونهال بهارى که به سمت آسمان بلندشده...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۳ ، ۲۳:۳۴
مهتاب محمدی
۱۵
تیر ۹۳

دل است دیگر ... مى شکند !!!

دل است دیگر ... تنگ مى شود!!!

در آخرهم مهرسنگ بودن مى خورد برپیشانیش!!!

بارالها...

امروزم را دیدى؟؟؟

گوشهایم از صداى شکستن آن هنوز پر است...

 در همین حوالى دلى را یافتم که خوردرشده بود...

بدست اشرف مخلوقات...همین اشرفى که برترى دارد زعالمیان.

الحق و الانصاف هم اینگونه است ، خوب بلداست دل بشکندخوب...

خدایا ...

من این  دل شکسته را به تو مى سپارم...التیماش باتواى پرودگار

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۰۴:۵۱
مهتاب محمدی
۱۵
تیر ۹۳

    خدایا.....

     باتمام زحماتى که کشیدم ، دلم به اندازه ى یک صبح زمستانى یخ زده!

             

چقدر بده وقتى که تموم انتظارت به پوچى مى رسه...

وقتى که نهالى که کاشتى ثمر نمیده....

وقتى که خار گل سرخ تا اعماق وجود دردستت مى خلد...

آن لحظه که آرزویت در اوج ناباورى مى شد محال...

و تو مى مانى...دنیاى پراز هدف که به پوچى گرویده است...

و تومى مانى و آن آرزوى که آرزویت را مقدس مى خواندو اما اینک...

باید شروع کرد،اینجا اگربمانى در این منجلاب خفه مى شوى...باید دوباره و از نو شروع کرد...

تقدیم به....

"بعدها مى نویسم"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۰۱:۱۶
مهتاب محمدی
۱۴
تیر ۹۳


این عکس ها صرفا جهت روانه کردن دل هاى شما

به مشهدالرضا...

صحن رضوى...

باب الجواد...

ضریح آقا...

و...

درج شده است!

☆التماس دعا☆

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۳ ، ۰۲:۲۲
مهتاب محمدی
۱۴
تیر ۹۳

یک روز تشنه مانده ام و رفته ام ز تاب

یادم رسیدتشنگى کودک رباب

افطارشد و روى لبم زمزمه

کودک مگر چقدر میخورد از نهر آب ، آب ؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۳ ، ۰۲:۰۲
مهتاب محمدی
۱۳
تیر ۹۳

ﺗﻮﺍﯼ ﺻﻔﺎﯼ ضمیرم  ﭼﺮﺍﻧﻤﯽ ﺁﯾﯽ؟؟

ﭼﺮﺍ بهانه ﻧﮕﯿﺮﻡ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﯽ؟ ﺍﮔﺮﺣﺠﺎﺏ ظهورت ﻭﺟﻮﺩﭘﺴﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ، ﺩﻋﺎﺑﮑﻦ ﮐﻪ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﭼﺮﺍﻧﻤﯽ ﺁﯾﯽ؟!!

اللهم عجل لولیک الفرج

14 گل صلوات ﺟﻬﺖ ﺧﺷﻨﻮﺩﻯﻭ تعجیل ﺩﺭ ﻇﻬﻮﺭ حجت بن الحسن*عج* 

التماس دعا 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۳ ، ۰۱:۱۷
مهتاب محمدی
۱۳
تیر ۹۳

مےگویند ھر وقت آب مےنوشید بگویید...

...یا حسین (ع)...

این روزھا ک قرار است آب ببینید و ننوشید...

‏‎.‎آرام بگویید....

...یا ابوالفضل(ع).!.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۳ ، ۰۰:۵۹
مهتاب محمدی