۱۹
تیر ۹۳
چقدر غرق دنیا شده ام...
غرق آدم ها...
خدایا...
چندى از افطار گذشته...
تلویزیون داشت نمازمغرب آیت اللہ نجومى رو نشون مى داد...
یادم افتاد اون شبى رو که تازه به رحمت خدا رفته بودندو خوابشون دیدم...
خوابم چى بود بماند...
اما خب ؛ قصه ى من یه چیزدیگه س.
قصه ى من ، قصه ى آدمیته!! آدمیتى که فکرمى کنم مدتهاس ز آن دور شده ام...
خدایا تا کجا رسیده ام؟؟
تا چه حد به مقام خلیفة الهے رسیدہ ام ؟؟؟
تا چہ حد دور شده ام ؟؟؟
من دور شده ام .... ز انسانیت...ز آدمیت...ز عشق... ز مهر...