☆حریم 313یارمهدى*عج*☆

☆حریم 313یارمهدى*عج*☆
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۵۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دل نوشته» ثبت شده است

۲۰
مرداد ۹۴

کرب بلا

همه چى از همون جمله شروع شد...

من امسال خیلى هوس کربلا دارم

خواهرجونم نوشت...

دل منم که دائما غش و ضعف میره واسه سفراى زیارتى!

اونم با اهل دلش

خواهر ندارم...

اما یه چند نفرى هستن که خواهرانه دوستشون دارم...

از جمله همین عزیزدلم

گالرى رو نگاه کردم که حالا که حال و هوامون کربلایى شده یه عکس پیدا کنم !

همین عکس رو پیدا کردم ! 

بانویى در بین الحرمین مقابل حرم سیدالشهدا...

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

و دلم تنگ مى شود...

مى پرسم خواهرى یعنى مى شود؟!

من و تو روزى در بین الحرمین بایستیم؟!

خواهرى مى نویسد ان شاءالله...

شهادت امام جعفرصادق تسلیت باد. 


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۳
مهتاب محمدی
۱۴
مرداد ۹۴

سلام ! بالاخره تونستم کتاب به مجنون گفتم زنده بمان-کتاب شهیدباکرى رو از کتابخونه بگیرم.

مى گن قبل اینکه ،مى خواى برى جاى اول نیت کن ! 

کتاب شهیدهمتش که فوق العاده بود،فوق العاده!

این کتاب رو توصیه مى کنم به همه ى هم جووناى کشورم! واقعا مى شه خط و مش زندگى رو پیدا کرد بااین کتابا! من خیلى درس گرفتم ازشون و تو زندگیم به کار مى بندم.

امشب خیلى خوش حالم ، امشب با یکى از معلمام که ازم دوره صحبت کردم و قرار شد شهریور بیاد ببینمش! خیلى دلم تنگشه....

94/5/14

01:15

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۱۱
مهتاب محمدی
۱۳
تیر ۹۴


الهی

دردهایی هست که نمی توان گفت

و گفتنی هایی هست که هیچ قلبی محرم آن نیست

الهی

اشک هایی هست که با هیچ دوستی نمی توان ریخت

و زخم هایی هست که هیچ مرحمی آنرا التیام نمی بخشد

و تنهایی هایی هست که هیچ جمعی آنرا پر نمی کند

الهی

پرسش هایی هست که جز تو کسی قادر به پاسخ دادنش نیست

دردهایی هست که جز تو کسی آنرا نمی گشاید

قصد هایی هست که جز به توفیق تو میسر نمی شود

الهی 

تلاش هایی هست که جز به مدد تو ثمر نمی بخشد

تغییراتی هست که جز به تقدیر تو ممکن نیست

و دعاهایی هست که جز به آمین تو اجابت نمی شود

الهی

قدم های گمشده ای دارم که تنها هدایتگرش تویی

و به آزمون هایی دچارم که اگر دستم نگیری و مرا به آنها محک بزنی، شرمنده خواهم شد.

الهی

با این همه باکی نیست

زیرا من همچو تویی دارم

تویی که همانندی نداری

رحمتت را هیچ مرزی نیست

ای تو خالق دعا و مالک " آمین"...

صحیفه سجادیه


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۵:۰۸
مهتاب محمدی
۰۸
تیر ۹۴

بازهم منو و بازهم تسبیح تربتم ...

بازهم منو و بازهم خدایى که خاطرش را به بندهایش نمى دهم...

بازهم منو و دستهاى دعا که خدایا عزیزم نرود...

بازهم منو و دل بى قرارى دلم...

بازهم گره افتاده بکارم ؛ که رو سیاه برگشته ام...

منو فضل و کرمت بارالها...

گره از کار من گنه کار بگشا...

*از بى قرارى شاعرم شدم !


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۴:۳۰
مهتاب محمدی
۰۷
تیر ۹۴

هیچ وقت صبور نبودم ...

هر وقت مسیر زندگیم را عوض کرد گله کردم ! خدایا ، خواسته ام را مى دانى ...

مى دانى رییسم را به حکم خواهرى مى پرستم.

آنقدر دوستش دارم ؛ که فکر رفتنش ، اشکم را جارى مى سازد...

چندماهى هست که حرف از رفتنش شده...

هر بار با شوخى و خنده گفتم : اگه تو رفتى؟!

منم مى رم ! 

اما امروز که اداره بودم ، یک تلفن ! 

بچه هاى را آشوب کرد...

چیزى به من نگفتن ! 

گذاشتن خود رییس اومد ، بعد که همه رفتن گفتم چرا بچه ها آشوبن ؟! خندید گفت ، گفتن سه شنبه جلسه تودیع و معارفه س؟!

گفتم : معارفه کى؟!

گفت : تودیع من ، معارفه رییس جدید!

گفتم : نه؟!

گفت : نمى دونم ، فعلا که خودم بى خبرم !

از غروب تا حالا دل تو دلم نیس ! 

اگه رییس بره ؟! وااااى نه ! 

خدایا ، خودت درستش کن ، خواهشا !

صلاحشو در این قرار بده که نره ! 

دوستان التماس دعا ! 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۹:۵۶
مهتاب محمدی
۰۳
تیر ۹۴

صبح زود از خانه بیرون مى زنى...

از این سه شهر به آن سر شهر...

بازهم این راه را تکرار مى کنى...

در طول روز 3 بارى حرکت مى کنى!

شاید یک ساعت از وقتت را فقط صرف این مى کنى که از این سر شهر به آن سر شهر بروى !

خستگى پنجه هاى بى رحمش را بر چهره ت مى کشد !

بى حال و بى جان...

رمقى برایت نمانده...

ماه رمضان...

عطش...

اینجاست که فقط سرعت مى تواند تسلى بخش دل بى قرارت باشد...

رایحه ى چمن ها اى که تازه آبیارى شده اند و فواره هاى که آب سرد را بر چهره ى چمن ها مى ریزند حس و حالى در وجودت بوجود مى آورد!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۴ ، ۰۲:۰۷
مهتاب محمدی
۲۹
خرداد ۹۴

روزهاى ماه مبارک است...

آرام تر از هر ماه شده ام...

تمام روز را سر مى کنم ، و فقط در جاى واجب سخن مى گویم...

گویى روزه ى سکوت گرفته ام...

اما...

حکایت این نیست ؛

این حکایت سر دراز دارد...

ظهرها عطش به تمام جانم شعله مى کشد...

و تشنه مى شوم !

بر سجده میفتم...

و عطر خوش تسبیح تربت تازه ام...

اما اینبار از بوى خوشش مست نمى شوم...

بى قرار و دل آشوب مى شوم...

تسبیح تربتم عطشش بیشتر از من است...

سر از سجده بر مى دارم ؛

ادامه ى نماز را باحال زار مى خوانم...

ظهر...

عطش...

خاک...

آب...

عاشورا...

على اصغر...

ادامه ش با شما !

روزهاى رمضان مبارک .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۲
مهتاب محمدی
۱۷
خرداد ۹۴

هجوم فکرها دیوانه ام مى کند ...

دلم کمى آرامش مى خواهد از جنس نور...

تنها سه روز مانده تا کنکور سراسرى94 !

مهندسى؟ تربیت معلم ؟! نمى دانم ! 

امسال در تمام سالهاى تحصیلم بیشتر از هرسالى اذیت شدم ، 

خسته شدم ، بریدم ! 

ناسازگارى با بعضى از کلاسها...

به مرز جنون مى رساند مرا...

یادم نرفته ، روزهاى تابستان را که براى رسیدن به این روزها چگونه گذراندم...

امسال تلاش چندانى نکردم.پس انتظار قبولى در مدارج علمى هم دور از انتظار است...

شد شد ، نشد هم نشد ! 

دنیا به آخر که نمى رسد !

مى نویسم که حواسم باشد ، اگر امسال نتیجه نگرفتى دلت را قرص کن که امسال زحمتى نکشیده اى !

اگر دوستانت قبول شوند لابد زحمت خودشان را کشیده اند...

قبول نشدى ، حتما صلاح و مصلحت بر این بود...

گاهى براى آرام ساختن تلاطم درون نیاز به نوشتن دارم.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۵۰
مهتاب محمدی
۰۶
خرداد ۹۴

قایقت را نمى خواهم سهراب...

اصلا برایم مهم نیست که قایقت جا دارد یانه...

من در این کویر یغمایى که همه ز آن گریزانند ،

مردمى را یافته ام که اگر مى دیدى قایقت را درهم مى شکستى...

هوس سفر را ز سرت بیرون مى راندى...

اهل دلانم...

دوستانم...

هرچه مى خواهم این دلتنگى را دس به سر کنم نمى شود....

هرچه با دلم نجوا مى کنم روزگار باید سپرى شود نمى شود....

هرچه مى گویم اى خسته دل ، دل افگار قدرى آرام گیر نمى شود....

نمى شود که بشود...

اصلا چرا بشود ؟؟؟؟!!!!

دلتنگ شدن بس خوب است...

نه اینکه بغض کنى از نبودن عزیزانت...

از دورى شان...

آرام بگیر و قدرى اندیشه کن...

چه انسان هاى خوبى دور و برت هستند...

همینکه احوالشان را  هر چندروز یکبار مى پرسى ومى فهمى که حالشان خوب است ،کفایت مى کند...

دلت را قرص کن به اینکه هر سلامت ، به منزله ى یک دیدار است...

و هر روز برایشان دعا مى کنم...

سحرگاهان...

آن دم که خورشید طلوع نکرده است...

تقدیم به ...معلم هایم...

دوستانم...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۳۱
مهتاب محمدی
۲۹
ارديبهشت ۹۴

اروند....

غواص ها...

بدنهااى که هیچگاه برنگشت...

مادرهاى که آب اروند را جمع مى کنند به یاد فرزندانشان...

فرزندانى که اینک آسمانى شده اند...

جنوب،آبادان ، اهواز با دلم کارى کرد که هیچ جاى دنیانکرد...

روزگارم دیدنى است...

از آن روزى که بازگشته ام حتى نشده یک روز را به رجعت دوباره فکر نکرده باشم...

و دلم در تلاطم است...اگرنشود...اگرجورنشود...اگر...و اگر...و هزاران اگر!!!

لعنت بر اگر هاى که راه من بسوى شما را مى بندد!

چندى پیش ناگه از ذهنم عبور کرد، چرا این همه آشوب؟؟؟؟ خودشان اذن مى دهند...نگران نباش... . 

به امید روزى که بنویسم فردا عازم جنوب هستم...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۵۵
مهتاب محمدی
۲۵
ارديبهشت ۹۴

آسمان شهرم دیروز...

غمگین تر از هر روز بود...

بغض کرده بود...

نمى بارید...

فقط بغض خفه اش کرده بود...

شهربوى خدا مى داد...

بوى روزهاى جنگ را گرفته بود...

دیروز شهرم میزبان بود...

میزبانى که میهمانش بیش از سى سال است که به لقا یار پیوسته است....

میهمانش را عاشقانه در آغوش کشید ...

میهمان نازنینمان همراه با چشمان خیس از اشک مادران و پدران و برادران و خواهران وطنش به خاک سپرده شد !

گمنام!!!

گمنام تر از هر گمنامى...

گویى ارادت خاصى به مولایم حسین و امام موسى کاظم داشتند...

چرا که چون مولایش حسین بى سر بود...

و در روز شهادت امام موسى کاظم درخاک پاک کشورش آرام گرفت...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۳۱
مهتاب محمدی
۲۳
ارديبهشت ۹۴

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۴۴
مهتاب محمدی
۲۳
ارديبهشت ۹۴

خط خودم !

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۴۰
مهتاب محمدی
۲۰
ارديبهشت ۹۴

جانم  امام رضا: 

میخواست ضریحش قدح یاس شود...

صحن و حرمش مرقد احساس شود...

چون دید که آب دور عمو میگردد...

میخواست شبی شبیه عباس شود...

سلام .شب تون بخیر این سایتى که آدرسشو مى زارم واستون متعلق به یکى از دربانان حرم مطهر رضویه! از قرار معلوم فردا شب حول و هوش ساعت 9:30 زیارت حضرت را در حرم مطهر مى خونه .و یه فرم رو سایت گذاشته که شما برید حاجت قلبى تون بنویسید، و فرداشب هم همون حول و هوش زیارت خاص امام رو بخونید! اول فقط ى عکس باز مى شه ، عکس پنجره فولاد، چندلحظهاى دستتون روش نگهداریدسایت بالا میاد.

darbanagha.blogfa.com

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۱۶
مهتاب محمدی
۱۹
ارديبهشت ۹۴

پشت سر ، مرقد مولا...

روبه رو ، جاده و صحرا...

بدرقه ، با خود حیدر...

پیش رو ، حضرت زهرا...

اینجا هرکى هرچى داره نذر حسین کرده...

هرستونى که رد مى شیم سیل جونمرده...

یاحسین لبیک !

اومدیم پاى پیاده...

روز و شب تو دل جاده...

اومدیم مولا ببینه شیعه مشتاق جهاده ! 

تا دم آخر مى مونیم پاى همین مکتب!

مرده باشه مگه شیعه ، تنهاشه زینب!

یاحسین لبیک !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۶:۲۳
مهتاب محمدی
۱۴
ارديبهشت ۹۴

جنوب است یک دنیا دلدادگى...

جنوب است یک عمر عاشقى...

جنوب است یک دنیا جنون...

جنوب است هزاران شهید نقاب در خاک کشیده...

شلمچه است...و کربلا !

کربلا !

چقدر رویایش دوراست....

یعنى مى شود؟!

بهمین زودى؟! راهى سفر شوم ؟!

براى دل بى قرارم امن یجیب بخوانید...

کربلا در کربلا مى ماند اگر زینب نبود...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۳۲
مهتاب محمدی
۰۴
ارديبهشت ۹۴

خـبـر آمـد خبـری نیـست هنـوز 

از غـم دوری دلـدار بـسـوز... 

"بـایـد" ایـن جـمعه بیایـد، بایـد! 

مـن دگـر خسـته شـدم از شـایـد! 

اللهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۱۸
مهتاب محمدی
۲۶
فروردين ۹۴

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۳۹
مهتاب محمدی
۱۸
فروردين ۹۴

دلتنگ چیستم و کیستم نمى دانم !

خزان زده شده ام اى خوشه هاى گندم!

دعا کنید بى ثمر نشوم !

اما خوب مى دانم  روزهاى تابستان سال گذشته را 

براى رسیدن به امروز چگونه گذراندم !

اما اینک.....

به اینجا که رسیده ام...

پشتم را که نظاره مى کنم : مى بینم خیلى از ارزش هایم تمام شده است، و در کتاب تاریخ زندگیم ثبت شده است !

معلم هایم...

مدرسه ام...

دوستانم...

همه و همه اش تمام مى شود!

و بیشتر از همه دلتنگ معلم  هایم هستم ! 

همه اشان را دوست دارم!

این روزها دلم نازک تر از تمام روزهاست !

با به آغوش کشیدن دبیرهایم بغض تلخى گلویم را مى فشارد.

که به زحمت خودم را از دستش خلاص مى کنم !

این است اندر حکایت و احوال من !

همه شان را صمیمانه دوست دارم!


۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۳۱
مهتاب محمدی
۱۶
فروردين ۹۴

سالهاست که تحریم شده ایم از دیدن روی ماهش،

اما...

نه مذاکره‌ای،

نه توافقنامه ای،

و نه گامی مثبت در جهت اعتمادسازی،

آقا ببخش ما را که شما را در وسط شلوغی بازار و اخبار فراموش می کنیم...

و یادمان می رود که فرج شما در واقع فرج و گشایش کار ماست ...


تعجیل در فرجشان صلوات.



۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۰۳
مهتاب محمدی