☆حریم 313یارمهدى*عج*☆

☆حریم 313یارمهدى*عج*☆
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۴۰ مطلب با موضوع «جملات کوتاه» ثبت شده است

۰۸
شهریور ۹۴

روز ها که مى گذرد فقط گذرعمر را  به نظاره مى نشینم!!!

روز پنج شنبه 5شهریور چهلمین روز در گذشت عزیزى بود! 

هنگامى که در صف ایستادم براى عرض تسلیت ؛ یکباره ذهنم پر کشید به 23بهمن سال 93!!!

همسفرم!!!

همسفرى که صمیمانه دوستش دارم !

همسفر مهربانم اینک چشمانش از غم پدر گریان است ...

لحظه اى به یاد مى آورم غروب 23 بهمن را!!!

23/بهمن/93

 از اتوبوس پیاده شدم، همسفرم زودتر از من پیاده شده بود، روبه رویش که ایستادم خاطره اى برایم تعریف کرد، خودم را درآغوشش انداختم و سرم روى شانه اش گذاشتم و خندیدم !!!

دوباره ذهنم برمى گرددبه امروز :

5/شهریور/94

درست روبه رویش ایستاده ام ، صمیمانه تسلیت مى گویم و به آغوشش مى کشم! 

سردار شهید هندمینى

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

بعد از مراسم بایدطى مسیر مى کردیم !!!

من و فرمانده جدید !!!

سر راه، سرى به بازار اسلامى مى زنیم ، حال و هواى این بازار فوق العاده است و حتى زیبایى اش هم خیره کننده است...

بازارى با معمارى قدیمى!!!

اگر از سمت زرگر ها وارد بازار شوى از عطر دل انگیز ادویه جات مدهوش مى شوى!!!

و این عکس ، عکس بازار اسلامى کرمانشاه است...

تاریخ انتشار

94/6/8

تاریخ نوشتن

94/6/7

تاریخ رخ داد

94/6/5

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۳۸
مهتاب محمدی
۲۰
مرداد ۹۴

کرب بلا

همه چى از همون جمله شروع شد...

من امسال خیلى هوس کربلا دارم

خواهرجونم نوشت...

دل منم که دائما غش و ضعف میره واسه سفراى زیارتى!

اونم با اهل دلش

خواهر ندارم...

اما یه چند نفرى هستن که خواهرانه دوستشون دارم...

از جمله همین عزیزدلم

گالرى رو نگاه کردم که حالا که حال و هوامون کربلایى شده یه عکس پیدا کنم !

همین عکس رو پیدا کردم ! 

بانویى در بین الحرمین مقابل حرم سیدالشهدا...

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

و دلم تنگ مى شود...

مى پرسم خواهرى یعنى مى شود؟!

من و تو روزى در بین الحرمین بایستیم؟!

خواهرى مى نویسد ان شاءالله...

شهادت امام جعفرصادق تسلیت باد. 


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۳
مهتاب محمدی
۱۷
مرداد ۹۴

نوشته هایتان طلوع حقیقت و بیان دردهای کسانی است که نمی توانند بگویند و فریادشان بی صداست. 

خبرنگاران طلایه داران جبهه آگاهی و چشم بینا و زبان گویای مردم هستند.

به راستی چه زیباست اندیشه ای که در مقابل قلم زانو زند و واژه هایی که در خدمت بیان حق برآید.

روز خبرنگار بر خبرنگاران مبارک

**روز خودمم مبـــــــــار کـــــــــــــــ...**

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۲۲
مهتاب محمدی
۱۴
مرداد ۹۴

سلام ! بالاخره تونستم کتاب به مجنون گفتم زنده بمان-کتاب شهیدباکرى رو از کتابخونه بگیرم.

مى گن قبل اینکه ،مى خواى برى جاى اول نیت کن ! 

کتاب شهیدهمتش که فوق العاده بود،فوق العاده!

این کتاب رو توصیه مى کنم به همه ى هم جووناى کشورم! واقعا مى شه خط و مش زندگى رو پیدا کرد بااین کتابا! من خیلى درس گرفتم ازشون و تو زندگیم به کار مى بندم.

امشب خیلى خوش حالم ، امشب با یکى از معلمام که ازم دوره صحبت کردم و قرار شد شهریور بیاد ببینمش! خیلى دلم تنگشه....

94/5/14

01:15

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۱۱
مهتاب محمدی
۲۲
تیر ۹۴


حال دلم را نمی فهمم.

از آنچه که می ترسیدم ˛به سرم آمد...

از همان که همیشه در دل به آن می خندیدم...

عزم جدی ام در هم شکسته ; و هدفی در مسیر نمی بینم !

نمی دانم...

به کجا چنین شتابان می روم...

اما در همین صبح زیبا از شما می خواهم که کمکم کنید...

از شما شهدای وطنم. تا هر کجا که یاریم کنید پیش می روم.

هوا دل انگیز است ˛ این هوا یک خاطره را برایم زنده می کند...

صبح اهواز ...

گرگ و میش !

آخرین نفراتی هستیم که چمدان بدست در میان بدرقه ی صمیمی خادمان راهیان نور بیرون می زنیم...

و سرتاسر شور و خنده !

شب آرامی داشته ایم و حالمان خوب است...

روز آخر سفرمان بود...

اردوگاه بزرگ آبادان چمدانم را که می کشم صدای بلندش سکوت دل انگیز اردوگاه را بهم می زند...

بین راه تانک های جنگی˛ کوه ها˛درختها و...تمام چیزهاای که دور و برم هست نظرم را جلب می کند....

چیزهاای که شب به لطف تاریکی اش از دیدنشان محروم شده بودم.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۰۶:۳۳
مهتاب محمدی
۲۰
تیر ۹۴

کے گفتہ خاطرات تلخ زجر آورہ ؟!

یاد آورے خاطرات شیرین زجر آورترینہ !!!!

اینو امشب با تمام وجودم فہمیدم !

امشب کہ خاطرہ ھامو نوشتم!

و بعد ھم این پست!

دوبارہ نشاط در درونم شعلہ مے کشد!

این روزھا از بس ، نا امید شدم ، و  باز دستم را گرفتے ، فکر مے کنم از دست این بندہ ے سر بہ ھوایت کلافہ اے !!!

خداااااااااااایا دوستت دارم!!!!!

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۰۲:۲۳
مهتاب محمدی
۲۰
تیر ۹۴

لحظه ها که سپری می شود...

و من هنوز تکلیف دلم را نمی دانم...

با دلم عهد کرده بودم که شب بیست و سوم فقط برای تعجیل در ظهور دعا کنم...

جوشن که خوانده شد به یا سید المتوکلین که رسیدم دلم ریخت...

باید توکل می کردم...

کاری که دو شب پیش نکردم...

توکل کنم به او...

و عزیزم و راهمون که تا چندساعت دیگه از هم جدا می شه رو به خودش بسپارم....

توکل کردم˛محکم تر از هربار...

اما...

به لحظه ی جدایی که فکر می کنم دلم می لرزه...

خوشحالم که تا چند ساعت دیگه هنوز می تونم با اون واژه ای که دلم می خواد صدات کنم !

بغضی که به سختی از خودم دورش کردم˛برگشته...

و جمله ت همه چیز را فراهم می کند که اشکم دوباره گرم بچکد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۰۰:۱۷
مهتاب محمدی
۱۹
تیر ۹۴

ما مے آییم !!!

لک لبیک سید علے خامنہ اے!!!

وعدہ ما جمعہ !!!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۴ ، ۰۵:۲۵
مهتاب محمدی
۱۵
تیر ۹۴

یک جمله کفایت مى کند براى ریختن دل یک دختر...

مقتل نخوانید...

فقط به گوشش برسانید...

پدر امشب از سجده سر بر نمیدارد....

دوستان التماس دعا ! 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۴ ، ۱۴:۲۳
مهتاب محمدی
۰۸
تیر ۹۴

بازهم منو و بازهم تسبیح تربتم ...

بازهم منو و بازهم خدایى که خاطرش را به بندهایش نمى دهم...

بازهم منو و دستهاى دعا که خدایا عزیزم نرود...

بازهم منو و دل بى قرارى دلم...

بازهم گره افتاده بکارم ؛ که رو سیاه برگشته ام...

منو فضل و کرمت بارالها...

گره از کار من گنه کار بگشا...

*از بى قرارى شاعرم شدم !


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۴:۳۰
مهتاب محمدی
۲۷
خرداد ۹۴

چیست دل چسب ترین نعمت این شهرالله ❔❔

یک سحر وقت اذان صحن اباعبدالله ❕❕

مبارک باشد آمدن یک ماه بیش از هر ماه بندگى.

روز تولد معنوى این وبلاگ مى شه روز اول ماه مبارک رمضان !

پیج قبل 👉


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۰۴:۳۶
مهتاب محمدی
۲۳
ارديبهشت ۹۴

خط خودم !

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۴۰
مهتاب محمدی
۲۰
ارديبهشت ۹۴

جانم  امام رضا: 

میخواست ضریحش قدح یاس شود...

صحن و حرمش مرقد احساس شود...

چون دید که آب دور عمو میگردد...

میخواست شبی شبیه عباس شود...

سلام .شب تون بخیر این سایتى که آدرسشو مى زارم واستون متعلق به یکى از دربانان حرم مطهر رضویه! از قرار معلوم فردا شب حول و هوش ساعت 9:30 زیارت حضرت را در حرم مطهر مى خونه .و یه فرم رو سایت گذاشته که شما برید حاجت قلبى تون بنویسید، و فرداشب هم همون حول و هوش زیارت خاص امام رو بخونید! اول فقط ى عکس باز مى شه ، عکس پنجره فولاد، چندلحظهاى دستتون روش نگهداریدسایت بالا میاد.

darbanagha.blogfa.com

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۱۶
مهتاب محمدی
۱۹
ارديبهشت ۹۴

پشت سر ، مرقد مولا...

روبه رو ، جاده و صحرا...

بدرقه ، با خود حیدر...

پیش رو ، حضرت زهرا...

اینجا هرکى هرچى داره نذر حسین کرده...

هرستونى که رد مى شیم سیل جونمرده...

یاحسین لبیک !

اومدیم پاى پیاده...

روز و شب تو دل جاده...

اومدیم مولا ببینه شیعه مشتاق جهاده ! 

تا دم آخر مى مونیم پاى همین مکتب!

مرده باشه مگه شیعه ، تنهاشه زینب!

یاحسین لبیک !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۶:۲۳
مهتاب محمدی
۱۵
ارديبهشت ۹۴

وقتى کسى مى گوید التماس دعا ! برایش دعا کن.

وقتى مى گوید التماس دعا یعنى دیگر امیدى ندارد...

یئس بر کاخ آرزوهایش پنجه کشیده...

وقتى کسى مى گوید التماس دعا یعنى از همه کس بریده است...ارتباطش با خالقش همچو ریسمانى نامرئى شده است ! 

وقتى کسى مى گوید التماس دعا ، دست کم نگیرش...

شاید مریضى دارد ...

شاید گره اى در خوشبختى اش افتاده باشد...

شاید از گناهى رنج مى برد...

شایدمى خواهد از نفوس پاک تو به بارالهاش برسد ...

وقتى کسى مى گوید التماس دعا ،

 صمیمانه برایش دعا کن !

التماس دعا...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۳۲
مهتاب محمدی
۱۲
ارديبهشت ۹۴

در بهترین مکان متولد شد(کعبه)

در بهترین روز متولد شد(جمعه)

جانشین بهترین پیامبر بود(محمد)

همسر بهترین زن دنیا بود(فاطمه)

پدر بهترین بچه های دنیا بود(حسن حسین)

در بهترین ماه به شهادت رسید (رمضان)

در بهترین شب ضربت خورد(اول قدر)

در بهترین شب شهید شد(دوم قدر)

در بهترین حالت بود که ضربت خورد(نماز)

در بهترین حالت نماز بود (سجده)

ای بهترین بهترین ها دستم را بگیر

یا علی مدد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۳:۱۰
مهتاب محمدی
۱۲
ارديبهشت ۹۴

«نیمکت های چوبی»،

بیشتر از «درختان جنگل»، 

«میوه» میدهند،

اگر ریشه؛ 

در «وجود معلم» داشته باشند.

روزتون مبارک.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۱۶
مهتاب محمدی
۱۰
ارديبهشت ۹۴

معلمی شغل نیست؛ معلمی عشق است.

اگر به عنوان شغل انتخابش کرده ای ، رهایش کن

و اگر عشق توست مبارکت باد. (شهید رجایی )

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۳۲
مهتاب محمدی
۰۴
ارديبهشت ۹۴

خـبـر آمـد خبـری نیـست هنـوز 

از غـم دوری دلـدار بـسـوز... 

"بـایـد" ایـن جـمعه بیایـد، بایـد! 

مـن دگـر خسـته شـدم از شـایـد! 

اللهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۱۸
مهتاب محمدی
۲۴
فروردين ۹۴

بعد از تمام خستگى هاى روز مره...

فعالیت هاى روزمره...

به خانه مى رسم!

صداى اذان از بلند گوى مسجد محل بلند مى شود!

دلم لک زده براى یک نماز درست و حسابى...

یک زیارت عاشوراى بین نماز مغرب و عشاء فکر مى کنم حالم را جا مى آورد!

تسبیح تربتم هنوز هم بعد از سالها بوى خاک کربلا مى دهد...

سر به سجده مى گذارم!

از عطر خوشش مست مى شوم!

دقایقى را بر سجده مى مانم !  

آرام مى شوم و جان تازه مى گیرم !

سجده ى بعد را بازهم بجا مى آورم !

بازهم از عطر تسبیح تربتم مست مى شوم! 

و دلم پا برهنه مى دود تا بین الحرمین حسین !

و میان قنوتم زمزمه مى کنم : ربنا آتنا فى الدنیا کربلا!

*این پست را کپى نکنید ، یا اگر کپى مى کنید با عکسش کپى کنید! مى دانید آخر این پست فرق دارد...

آخر شرف این پست به تسبیح تربت مولایش حسین است !

والسلام،ختم کلام !"

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۲۲:۰۳
مهتاب محمدی