☆حریم 313یارمهدى*عج*☆

☆حریم 313یارمهدى*عج*☆
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مشهد» ثبت شده است

۲۰
ارديبهشت ۹۴

جانم  امام رضا: 

میخواست ضریحش قدح یاس شود...

صحن و حرمش مرقد احساس شود...

چون دید که آب دور عمو میگردد...

میخواست شبی شبیه عباس شود...

سلام .شب تون بخیر این سایتى که آدرسشو مى زارم واستون متعلق به یکى از دربانان حرم مطهر رضویه! از قرار معلوم فردا شب حول و هوش ساعت 9:30 زیارت حضرت را در حرم مطهر مى خونه .و یه فرم رو سایت گذاشته که شما برید حاجت قلبى تون بنویسید، و فرداشب هم همون حول و هوش زیارت خاص امام رو بخونید! اول فقط ى عکس باز مى شه ، عکس پنجره فولاد، چندلحظهاى دستتون روش نگهداریدسایت بالا میاد.

darbanagha.blogfa.com

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۱۶
مهتاب محمدی
۳۰
آذر ۹۳

 این چه روزهاى است نصیب من کرده اى؟؟!!!

این دل را تا کجا مى خواهى بکشى ؟!

تا کدامین حرم ؟!

خودم هم مى دانم ، گناه کارم...

روزها و شبها را مى گذارنم ، بى آنکه حواسم باشد عالم محضر توست ! با احتیاط گناه کنم ! 

اما قول خواهم داد ، توبه  خواهم کرد ! قول خواهم داد که اینبار لق لقه ى زبان نباشد ! توبه اى از جان و دل ! 

این روزها در بد آتشى مى سوزم اى دوست قدیمى ! تا چندى پیش زائران حسین را باخون دل و اشک چشم راهى مى کردیم ، و اینک زائران امام غریبمان !

 دلم پر مى کشد تا شمس الشموس !

این بد داغى ست که بر دلم مى گذارى ! 

خودت هم مى دانى که چگونه حالم را بگیرى !

اما قول مى دهم ، قول مى دهم عبد باشم برایت یا لاقل عابد باشم...و اما تو .... توکه همیشه رئوف بودى!

عزیزى روایت مى کردى : همینکه به بین الحرمین رسیده ام 

بهت زده مانده ام که تا حرم کدامین عزیز، بدوم !

قبلش هم این را شنیده بودم ، اما به آن فکر نکرده بودم ! 


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۳ ، ۰۱:۳۵
مهتاب محمدی
۲۴
شهریور ۹۳

پارسال همین شب تازه رسیده بودم مشهد الرضا

خدایا شکرت...

امسال مشهد نبودم اما زنده بودم...

کنار پدر و مادرم نفس کشیدم،

زیر سایه شون!

خدایا شکرت....

امسال زیارت نصیبم نشد...

اما زندگیمو سپردم به آقا على بن موسى الرضا....

یک سال گذشت اما ،

با آبرو گذشت...

با عزت گذشت...

بدون مرگ عزیزى گذشت...

با آسایش و آرامش گذشت...

آرامش در شهرم...

در کشورم...

زیر سایه ى رهبرم...

با عنایت مولایم مهدى گذشت...

با امداد هاى غیبى حضرت!!!

خدایاشکرت....

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۴۹
مهتاب محمدی
۱۸
شهریور ۹۳

تموم این شیش ماه فکر مى کردم ، عیدى که نگرفتم از شما آقا قراره تو تابستان بگیرم....

فکر مى کردم ، حتما تابستان اذن دخول مى گیرم...

دلم را دست و پا بسته به پابوس شما مى آورم ...

اما...

نشد...

نشد که بشه آقاجون...

البته شاید...

شایدبشه...

یادم نرفته پارسال چه جورى شب تولدت اذن دخول دادى آقا...

آقاى من...

شاه خراسان..

راستى عجب ها...

امسال خیلى ها اذن دخول گرفتن...

چقدر غبطه خوردم ...

من هم عجیب دل بى قرار شده ام...

تمام گوشیم، پر شده از کلیپ ها و عکسها و نواهایت آقاجون.

راستش را بگویم آقاجان...

زورکى که نیست تا اذن ندهى کسى راهى نخواهد شد...

من به این جمله ایمان دارم...

روز قبل از تولدت و روز تولدت یه کبوتر شبیه کبوتراى حرم درست اومد نشست تو حیاط ما...

منم به یاد کبوتراى شما واسش دانه ریختم...

دلم آروم شده آقاجون...

امروز دیگه اون کبوتر نیومد...

اما...

دلم مى خواست همین امسال بیایم دلم را گره بزنم به پنجره فولادت و برگردم...

و بعد سال بعد وقتى دلم را پس بگیرم که اجازه ى همجوارى داده باشى آقاى من...

البته دل که رفت سوى معشوق،بازگشتى نخواهد داشت...

من زندگیم را از همین امشب به تو مى سپارم مولاى من...

شاه خراسان گر بگویم...در نظر بس ناپسند باشد..

او شاه عالم است و بس.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۵۵
مهتاب محمدی
۱۵
شهریور ۹۳

آنان که در حرم رضا عشق مى کنند ...

کفران نعمت است اگر ،

آرزوى بهشت کنند...

*میلاد باسعادت آقا على بن موسى الرضا بر همگان مبارک*

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۰۲
مهتاب محمدی
۱۲
شهریور ۹۳

مشهد....

چه مى کند با دلهاے بے قرار...

این نواى...

آمده ام شاه...

پناهم بده...

امشب سر سفره ى شام بے نہایت خستہ بودم...

بہ سختى داشتم شام مے خوردم...

یک باره تلویزیون بیرقے را نشان داد کہ خادماے آقا آورده بودن واسه مردم تهران.

ومردم هم در کمال اخلاص به بیرق بوسه مى زدن و اشک مى ریختن....

حلقه ى چشمهام پر از اشک شد...

اشکے کہ اگر در جمع گرھے از اقوام نبودم جارے مے شد...

یعنے عجیب امسال دلم مشہد مے خواد...

چے کار کردے با دلم رضا جان که جز با رضاى تو رضا نمے شود؟؟

آقاى من التماس مے کنم...

امسال اسم من ھم جزء زائراتون باشه .

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۳۰
مهتاب محمدی
۲۴
مرداد ۹۳

بغض آمده و حــال مرا بــد کرده...

جزر آمده از گلــوی من رد کرده...

من و این چمــــدان...

تــــو ساک ها را بردار...

بدجور دلـم هوای مشهــد کرده....

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۱۷
مهتاب محمدی
۰۴
مرداد ۹۳


مولاى غریبم...

مبادا با دلم قهر کنى!

مبادا آرزوى دیدار را به دلم بگذارى !

دل من فقط با رضاى تو رضا مى گردد!

واى آقاجان اگر این دیدار طول بکشد...

واى نه ... من تاب آن را ندارم ها...

که دوریم به چند سال بکشد.... .

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۵۰
مهتاب محمدی
۱۸
تیر ۹۳

عجب حال و هوایى داره...

امام مهربانى ها سلام...

کمتر از یک سال مى شود، دورى من 

از شما آقا...

راستش را بخواهید ،یک چیزى روى

قلبم سنگینى مى کند، 

نمى دانم چرا...

حس مى کنم ، دیدن حرمت 

وبارگاهت برایم غیرممکن مى شود...

واى زبانم لال...

اگر اینگونه باشد که من میمیرم...

مسیح ایران...

دلم سخت تنگ است...

مى شود فکرى به حال این بى قرارى

دل بى قرارم بکنى آقاجان... .

دلم مى شکند ها...

وقتى مى بینم ، اطرافیان راهى سفرمشهدت 

مى شوند...

خوش به حالشان لابد از این دعوت نامه ها برایشان فرستادید.


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۳ ، ۰۱:۱۲
مهتاب محمدی
۱۷
تیر ۹۳

کاش هرچه زودتر برسم به

صحن حرمت با ساک و چمدان 

درست بیایم روبه روى گنبد طلایى 

آنجا که مى شود ،آن پرچم روى گنبد را به خوبى خواند...

آنکه نوشته :

السلام علیک یاعلى بن موسى الرضا

سپس همان جا زانو بزنم...

و اشک بریزم...

که مرا لایق دیدى...

و مرا راهى سفرعشق کردى!

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۳ ، ۰۰:۲۴
مهتاب محمدی
۱۴
تیر ۹۳


این عکس ها صرفا جهت روانه کردن دل هاى شما

به مشهدالرضا...

صحن رضوى...

باب الجواد...

ضریح آقا...

و...

درج شده است!

☆التماس دعا☆

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۳ ، ۰۲:۲۲
مهتاب محمدی