☆حریم 313یارمهدى*عج*☆

☆حریم 313یارمهدى*عج*☆
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۰۸ مطلب با موضوع «دست نویس هاى من» ثبت شده است

۱۰
شهریور ۹۳

تازه از سفر رسیده بود...

گرد و غبار خستگى هنوز بر چهره اش عیان بود...

اما عجیب شوق و ذوق داشت....

چنان با آب و تاب خاطراتش را تعریف مى کرد که حیفید مى آمد گوش ندهى!                      و دائما در میان حرفهایش منتظر خب تاکید بود...

داشت از غروب شلمچه و ظهر فاو و حال طلاییه مى گفت...من هم تشنه ى گوش دادن ، خیره شدم به چشمهایش..

بغض سنگینى بر گلویم نشست ، چشمان پر از شوق او محو چشمان حسرت بار من شد...

پرسید : اى دوست مى فهمى که چى مى گم!

سرم  را به علامت نفى تکان دادم...                   

یکه خورد،

گفتم آخر مى دانى...هنوز آرزوى اینکه برروى  خاک هاى داغ شلمچه غروب آفتاب را به نظاره بنشیم بر دلم سنگینى مى کند... 

منبع:دلنوشته هاى من

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۲۰
مهتاب محمدی
۰۶
شهریور ۹۳

چقد بده که حدود 300 تا مخاطب منهای بابا و مامان تو گوشیت باشه از دوست ˛ قوم˛ خویش ˛همکار و معلم و... ˛ اونوقت شبی که در تقویم مذهبی بنام تو و گرامی داشت مقام خانم فاطمه معصومه سلام علیها و ˛روز دختر ˛ مطمئن باشی که فقط یه نفر به یادته ˛ یه نفر واست پیام می فرسته که دخترم روزت مبارک...چه حالی می شید؟
وقتی شما همیشه یادتون که روز هرکسی رو حتما بهش تبریک بگین ولی سایرین....
اون یه نفری که می گم همیشه روز دختر بیادمه دبیر ریاضی سال اول دبیرستانم ˛ که فرسنگ ها از من دوره اما هرسال روز دختر اولین کسیه که پیام تبریک واسم می فرسته...اون وقت خیلیا همین دور و برنو...اما...
البته خیلی ممنونم از مدیر وبلاگ دانش آموزان استان کرمانشاه که ایشونم به یاد من بودن.دختران سرزمین آفتاب روزتون مبارک

++++++++++ بازهم زود به کرسی قضاوت نشستم امروز پیامای زیادی از طرف سایرین دریافت کردم.اما فقط از جانب همون دبیر ریاضیم مطمین بودم .

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۰۱:۴۰
مهتاب محمدی
۰۲
شهریور ۹۳

مخاطب خاص وبلاگ من...

باران ...

باران بودنت گاهى برایم کم است...

مانند تابستانى که خبراز باران نیست....

توهم نیستى...

نمى دانم کجا و در چه حالى...

مى بینمت اما نه آن دیدن...

مى شنوم صدایت را،اما نه آن شنیدن...

عجیب است...

این یک حس غریب است...

داغى این روزها...

سرد مى کند حسم را...

نمى دانم دلیلش را...

 اما مطمئنم تو نیز حال مرا دارى...

من همواره با دیدن عکست لبخندبرلبم مى نشنید...

شایدبه یاد روزهاى اول آشنایى...

نمى دانم روزى این متن را خواهى خواند یانه...

من براى دل خودم مى نویسم...

حرف دلم را مى نویسم...

من بخاطر آرزویم مى نویسم...

تقدیم به ...

خودش مى داند...

اما نمى دانم...

که مى خواند یا ...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۱۲
مهتاب محمدی
۲۶
مرداد ۹۳


آسمان شهرم امروز عجیب می غرید.....

شاید به یاد 24 سال پیش همان روزی که دیده گان بعضی از پدر ومادرها همچنان خون فشان بود.

به یاد آنهایی که آرزو به دل مانند و فرزندانشان آن روز جز اسرا نبود....هنوزهم نیست .

هنوزهم از شهدای تفحص شده نیست....

شاید از شهیدان گمنام بوده...مادرم بپذیر...پدرم اشک هایت را خاتمه بده.

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۲۹
مهتاب محمدی
۲۶
مرداد ۹۳

پس کجایند مسلمانان ؟

این داعش لعنتی با نام الله و محمد دست به جنایت و تجاوز می زند !

آخر یکی نیست بگوید احمق ˛ کجای دین محمد نوشته بکش هم نوعت را ؟

فکر کرده ای با این کار ما را از اسلام دور می کنی ؟

به کاه دان زده ای نادان.

اینگونه سیاست های کثیف دولت های آمریکای و اسرائیلی بیشتر در جهان جلوه می کند.

احمق خود شما هستید ˛ شما آدم های رذل و کثیف که به نام اسلام دست به هرکار کثیفی می زنید.

وای بر شما˛لعنت خدا بر شما !

این مردم بی گناه را چرا می کشید؟

این هم از همان دسته سوال هاایست که هیچ ابر قدرتی توان جواب دادنش را ندارد.

هم نوعان من در اربیل و موصل و...بدانید صدای من از جای گرم بلند نمی شود من در آسایشی بی همتا در زیر سایه امام زمان عج هستم اما باور کنید که اینها که نمی شود نام آدم بر آنها نهاد افرادی رذل هستند که به سبب مسائل مادی ˛ بُعدانسانیت  را در خود کشته اند.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۳ ، ۰۰:۲۷
مهتاب محمدی
۲۶
مرداد ۹۳

اندک اندک جمع مستان می رسد ...

 26 مرداد پاکبازان می رسد ...

خوش آن دل که گشت ز غم ایام رها...

بی خبران بودند آنان که به خیال خام عزیزان ما را به اسارت بردند...

آنها تک به تک به دور از خویشان خود...

با عشق ...

به معبود یکتا رسیدند !

به معبودی رسیدند ˛که من و شما در رفاه دوران هرگز نخواهیم رسید...

گرامی است برایم اشک هایتان اسرا.....

ارزشمنداست برایم لبخندهایتان اسرا...

زیباست برایم تکان دادن دستهایتان از شوق...

در پشت آن پنجره های خاک خورده ی اتوبوس ها....

عجب حال غریبی داشتید آن روزی که بازگشتید ˛

قلم شرم دار از اینکه بخواهد ذکر کند حال غریب شما و عزیزانتان...

می نویسم برایتان تا بدانید در این روزگار که همه چیز فراموش شده یاد شما فراموش نخواهد شد.

تقدیم به تمام جانبازان عزیزمیهن پاکم.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۳ ، ۰۰:۲۵
مهتاب محمدی
۲۳
مرداد ۹۳


سلام.یادتونه گفتم از روستای هجیج تو سفرعیدم عکس گرفتم...

این عکساشه.ببخشیدکه یه خورده دیر شد.

به عکس آخراگه دقت کنین یکی از تونلای وحشتناک رو می بینین


۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۲۴
مهتاب محمدی
۱۹
مرداد ۹۳

هر وقت دلت گرفت آروم و بى صدابلند شو و ....

لباس هاتو بپوش...

یه چرخ توى شهر بزن....

هیچ نگو...

به هیچى فکرنکن...

فقط نگاه کن...

سرت رو به پشتى ماشین تکیه بزن...

خوب ببین....

مردمى را مى بینى، یکى را غرق غم...

دیگرى را غرق شادى...

یک نفردر پى لقمه اى نان...

نشاط موج مى زند...

زندگى مى گذرد...

و تو گربمانى...

اندرخم هزار کوچه مى مانى... .

(چقدلذت بخشه صبحه زود پست گذاشتن، ساعت پستم رو ببینید

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۳ ، ۰۶:۵۱
مهتاب محمدی
۱۷
مرداد ۹۳

بــــــــــعلـــــــــــــہ....

طرح ولایتم تموم شد...

اینجوریاس...

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۱۵
مهتاب محمدی
۱۴
مرداد ۹۳

کاش زندگى یک دکمه داشت بنام توقف ...

بنام مرگ ...

بنام تمام شد...

بس است...

قول مى دهم همین امروز آن کلید را مى فشردم...

و به زندگیم خاتمه مى دادم...

عجب سالى بود امسال...


۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱۴ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۲۳
مهتاب محمدی
۱۳
مرداد ۹۳

منم طرح یاران ولایت مى خوام....

آخه این چه وضعش؟؟؟

داره اشکم درمیادهاااااااا !!!

کاش یکى پیداشه بگه توام بیابرو!!!

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۲۸
مهتاب محمدی
۱۰
مرداد ۹۳

اینجـــــآ زمــــــین است...

قرن 21

اینجا ساعت به رسم انسانیت خوابیده...

اینجـــــآ زمــــــین است...

قرن 21

اینجاهمان جاایست که کشتن کودکان مظلوم دل سازمان زه اصطلاح حقوق بشر را نلرزانده...

اینجـــــآ زمــــــین است...

قرن 21

اینجا زمین است محل کشتار زنان و کودکان بى گناه...

اینجا دریاى خون مظلومان است...

اینجـــــآ زمــــــین است...

قرن 21

اینجا خواب روزه دار عبادت نیست...

اینجا خواب روزه دار خیانت است...

خیانت به هم نوع...

خیانت به انسانیت...

اینجـــــآ زمــــــین است...

قرن 21.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۴۲
مهتاب محمدی
۱۰
مرداد ۹۳

زندگى جریان دارد...

خوب روان...

حتى در دل روستاى دورافتاده...

با نبود امکانت...

و حتى در شهرها...

با وجود وفور امکانات...

زندگى جریان دارد...

مثل رود روان...

حتى در فراغ عزیزان...

حتى  باتمام دلتنگى ها...

لحظه اى توقف ندارد...

تواگر بایستى...

باخته اى...

باعزیزان یا بى عزیزانت باید راهى شوى....

رهسپار سرنوشت...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۳۷
مهتاب محمدی
۰۹
مرداد ۹۳

بعداز کلى فراز و نشیب زندگى .محض عوض کردن روحیه و مجددا درس خوندن راهى سفربه سمت مناطق مرزى  شهرم از جمله ثلاث باباجانى و پاوه شدیم...1شب ثلاث موندیم.چشمتون روزبدنبینه خیلى گرم بود!خیلى ها...جاده هاش خشک و کویرى بود...سرظهر واسه فرارکردن از دست گرما راهى پاوه شدیم.اول که به محدوده پاوه رسیدیم خیلى خوب بودجاده هاى سبز که هوش آدم رو مى برد...

خیلى جاده هاش قشنگ بود هواى خنک و دل چسب.تااینکه...

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۳۹
مهتاب محمدی
۰۴
مرداد ۹۳


شب 23 قدر ؛ وقتى خدا را به آقا امام زمان قسم دادم عجب حال غریبى داشتم...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۳ ، ۰۲:۱۲
مهتاب محمدی
۰۴
مرداد ۹۳


مولاى غریبم...

مبادا با دلم قهر کنى!

مبادا آرزوى دیدار را به دلم بگذارى !

دل من فقط با رضاى تو رضا مى گردد!

واى آقاجان اگر این دیدار طول بکشد...

واى نه ... من تاب آن را ندارم ها...

که دوریم به چند سال بکشد.... .

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۵۰
مهتاب محمدی
۰۳
مرداد ۹۳

دقت کردین روزاى رو که دلتنگ کسى مى شید، چه حالى مى شید؟؟

همه جا عطر اون رو احساس مى کنید....

همه جا صداى اون رو مى شنوید...

همه جا اون رو مى بینید...

و این مى شود تعریف دلتنگى شما؟؟

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۵۰
مهتاب محمدی
۳۰
تیر ۹۳

مهربان آفریدگارم....

سلام...

بازبرگشتم...

خودت که مى دانى من به جزتو کسى راندارم...

بى تابى آن شبم را ببخش..

بگذار به پاى بى قرارى دلم...

اى پروردگارم...

شرمسارم...

اما ..

من...

جزتو...

کسى را ندارم...

پس ببخش...

التماس دعا

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۳ ، ۰۱:۴۶
مهتاب محمدی
۲۶
تیر ۹۳

کى گفته که شبهاى احیا فقط مسجدرفتن و گریه کردن و دعا خوندن ؟؟؟؟

میشه تو فضاى مجازیم بود...

مثل الان من...

بامولا درد دل کرد...

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۳ ، ۱۱:۴۱
مهتاب محمدی
۲۴
تیر ۹۳

آری بارالها...امشب آمده ام که فقط گله کنم...

خدایا آخه چرا؟؟

آخه این چه رسمیه؟

بریدم بارالها...

به جرم گناه نکرده دارم مجازات می شوم...

که چه شود؟

که دلم بسوز؟ بشکند؟

آری امشب آنقدر دلم محکم شکست که صدایش جهان را گرفت...

شنیدی خدایا؟

امشب جواب تمام دعاهایم را گرفتم...

امشب اشک های من که به پهنای صورتم میریزد..جواب تمام دعاهایم را داد...

دعا های یک سالم را...

اصلا من بدترین خلق دنیا..

تو که رئوفی چرا؟

آخه چرا خدایا؟ هق هق گریه ام عالم را می گیرد امشب...

با اشک هایم جهان سیراب می شود...

خدایا گله دارم..


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۲۳:۵۹
مهتاب محمدی