☆حریم 313یارمهدى*عج*☆

☆حریم 313یارمهدى*عج*☆
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان
۰۹
مرداد ۹۳

بعداز کلى فراز و نشیب زندگى .محض عوض کردن روحیه و مجددا درس خوندن راهى سفربه سمت مناطق مرزى  شهرم از جمله ثلاث باباجانى و پاوه شدیم...1شب ثلاث موندیم.چشمتون روزبدنبینه خیلى گرم بود!خیلى ها...جاده هاش خشک و کویرى بود...سرظهر واسه فرارکردن از دست گرما راهى پاوه شدیم.اول که به محدوده پاوه رسیدیم خیلى خوب بودجاده هاى سبز که هوش آدم رو مى برد...

خیلى جاده هاش قشنگ بود هواى خنک و دل چسب.تااینکه...

رسیدیم به چند کیلومترى نودشه!هوا روبه تاریکى مى رفت،مسیرماروستاى تاریخى هجیج بود...حالا که تقریباساعت 9 شب بودو تنهاچیزاى که مى شد دید کوهاى بلندبوداماخب جاده خوب بود یعنى هم آسفالت بود و هم نور داشت...رسیدیم به یه تونل و عابرا گفتن که یه خورده جاده خراب مى شهحرکت کردیم جاده خراب شد و بدبختى اونجا بود که نور هم نبود .اماهنوز ترسى نبود بودن ماشیناى سوارى دیگه توى جاده دلخوشى بود واسمون.رسیدیم به یه دو راهى.این دو راهى که مى گم یه راهش تونل بود امانه اون تونلى که شماتصور مى کنید.یه تونلى که بى نهایت تاریک بود فقط مى شه گفت حالت تونل مانند بود.نه چراغى نه جاده درست درمونى...به شوخى به بابا گفتم اگه بایدازاین تونل عبور کنیم عمرا من بیام.همسفرمون از یه ماشین سوارى که پرسیدکه از کدوم راه بریم گفت بایداز همین تونل برید...دروغ بده ترسى وجودمو گرفت اماخب زیادنبود.دیگه ازاون شیطنتاى تونل خبرى نبود.هواازخنکى خارج شده بود.و گرم شده بود.این اول ماجرا بود...هرچه جلوتر مى رفتیم تونل هابیشتر ، هوا تاریک تر و جاده خراب تر مى شد.اینبارواقعاترسیدم فقط تندتند آیت الکرسى مى خوندم.نمى دونم از چى ولى وجودبعضى از آدما که از کوه بالا مى رفتن و نبودن ماشین هاى سوارى و برعکس بودن تویتا هاى بزرگ دلم رو آشوب کرده بودهیچ مکالمه بین اعضاى خانواده رد بدل نمى شد...

همه ترسیده بودن فقط هرازگاهى یه نفرمى گفت کاش همینجابمونیم دیگه جلوتر نریم.آخه تا جایى که چشم کار مى کرد تاریکى مطلق بود.و کوهاى سربه فلک کشیده و جادهاى پیچ واپیچ و تاریک.خلاصه بعداز عبور کردن از چندتونل و رفتن مقدارى راه به روستا رسیدیم توى یکى از تونل هاى وحشت بودیم که ساختماناى روستا و چراغ خونه هاشون امیدى بود که تو دلمون روشن شد.واى خدایا من عجب زندگى پراز نعمتى داریم و خبر نداریم.این تا اینجاى سفرمن.الان امام زاده عبیدالله هستیم (برادرامام رضا)الان متاسفانه خط ایرانسل اینجا آنتن نمى ده من مطلب رو بزنم.ولى ساعت 22:57دقیقه س.فقط یه چیزى وقتى به اولین تونل رسیدیم نگاهى به گوشیم کردم اما  بدبختى اونجابود که هیچ کدوم از خطاى همراه اول و ایرانسلم آنتن نمى داد.انشالله بتونم عکس بگیرم.بذارم.              

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۰۹
مهتاب محمدی

سفر

نظرات  (۳)

چه راه ترسناکی!
حالا اونجا چطور بود ؟
ازاونجا چیزی نگفتی!
نتیجه مسابقه خیلی وقته اعلام شده
پاسخ:
خیلى بد بود، هیچ وقت فکرنمى کردم یه روزى از همچین جااى عبور کنم.
معمارى خودروستا جالب بود عکس گرفتم فرصت کنم منتقل مى کنم رو وبلاگ.
اما یه چشمه بل داشت که معرکه بود.
من ندیدم.کجااعلام شده؟تو وبلاگ رزمنده؟؟
جالب بود
سال بعد میبرنتون ماه عسل :))

خوش بگذره..
پاسخ:
اتفاقا همون شب دخترخاله م گفت سال بعد جزء مهموناى ماه عسلیم.
ممنونم.
زیارت  قبول
پاسخ:
خیلى ممنونم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">