بازهم منو و بازهم تسبیح تربتم ...
بازهم منو و بازهم خدایى که خاطرش را به بندهایش نمى دهم...
بازهم منو و دستهاى دعا که خدایا عزیزم نرود...
بازهم منو و دل بى قرارى دلم...
بازهم گره افتاده بکارم ؛ که رو سیاه برگشته ام...
منو فضل و کرمت بارالها...
گره از کار من گنه کار بگشا...
*از بى قرارى شاعرم شدم !