۰۳
تیر ۹۴
صبح زود از خانه بیرون مى زنى...
از این سه شهر به آن سر شهر...
بازهم این راه را تکرار مى کنى...
در طول روز 3 بارى حرکت مى کنى!
شاید یک ساعت از وقتت را فقط صرف این مى کنى که از این سر شهر به آن سر شهر بروى !
خستگى پنجه هاى بى رحمش را بر چهره ت مى کشد !
بى حال و بى جان...
رمقى برایت نمانده...
ماه رمضان...
عطش...
اینجاست که فقط سرعت مى تواند تسلى بخش دل بى قرارت باشد...
رایحه ى چمن ها اى که تازه آبیارى شده اند و فواره هاى که آب سرد را بر چهره ى چمن ها مى ریزند حس و حالى در وجودت بوجود مى آورد!