چوب تنبیه خدا نامرئیست !!!
نه کسی میفهمد، نه صدایی دارد !!
یک شبی یک جایی ...
خاطرت می آید ...
وقتی از شدت بغض نفست می گیرد !!
خاطرت می آید ...
وقتی از استیصال همه امید دلت میمیرد !!
خاطرت می آید ...
که شبی یک جایی ...
باعث و بانی یک بغض شدی و دلی سوزاندی !!!
آن زمان فکر نمیکردی بغض ، پاپی ات خواهد شد ...
و شبی یک جایی می نشیند سر راه نفست ... و تو هم بالاجبار ...
هر دقیقه صدبار ...
محض آزادی راه نفست ، بغض را
می شکنی !!
آری این چوب خداست ...
به ﺟـﺎﯼ ِ اینکه "ﻋﺎبد" ﺑـﺎﺷـﯽ، " ﻋـَﺒﺪ " ﺑـﺎﺵ.
ﺷـﯿﻄﺎﻥ ﻫﻢ ﻗـﺮیب به ۶۰۰۰ ﺳـﺎﻝ ﻋﺒـﺎﺩﺕ ﮐـﺮﺩ، ﻋـﺎﺑـﺪ ﺷـﺪ، ﺍﻣّـﺎ ﻋـَﺒـﺪ ﻧـﺸﺪ.
ﺗــﺎ ﻋـَﺒـﺪ ﻧـﺸﻮﯼ، ﻋـﺒﺎﺩتت ﺳـﻮﺩﯼ به ﺣـﺎلت ﻧـﺪﺍﺭﺩ.
عـَﺒـﺪ ﺑـﻮﺩﻥ ﯾـعنی اینکه:
ﺑﺒـﯿﻦ ﺧﺪﺍیت چه میﺧـﻮﺍﻫﺪ، نه دلت . . .
سر تا پایم را خلاصه کنند
می شوم "مشتی خاک"
که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه
یا "سنگی" در دامان یک کوه
یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس
شاید "خاکی" از گلدان
یا حتی "غباری" بر پنجره
اما مرا از این میان برگزیدند :
برای" نهایت"
برای" شرافت"
برای" انسانیت"
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :
" نفس کشیدن "
" دیدن "
" شنیدن "
" فهمیدن "
و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید
من منتخب گشته ام :
برای" قرب "
برای" رجعت "
برای" سعادت "
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:
به" انتخاب "
به" تغییر "
به" شوریدن "
به" محبت "
وای بر من اگر قدر ندانم…
ﻭﻗﺘﻲ ﮐﻪ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ "ﻋﻠــﻲ(ﻉ)" ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ
◀ﻟﻌﻨﺖ ﻣﻲ ﮐﻨﻴﻢ▶
ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ؛
ﻭﻗﺘﻲ ﮐﻪ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ "ﺣﺴﻴـــﻦ(ﻉ)" ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ
◀ﻟﻌﻨﺖ ﻣﻲ ﮐﻨﻴﻢ▶
ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ؛
ﻭﺍﻱ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﻱ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﻣﻬـــﺪﻱ(عج) ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ،
◀◀ﻟﻌﻨﺘﻤﺎﻥ میکنند▶▶
افلاطون راگفتند: چرا هرگز غمگین نمیشوی؟گفت دل برآنچه نمی ماند نمی بندم.
فردایک رازاست;نگرانش نباش. دیروزیک خاطره بود;حسرتش رانخور.و امروزیک هدیه است;قدرش رابدان وازتک تک لحظه هایت لذت ببر.
از فشار زندگی نترسید به یاد داشته باشید که فشار توده زغال سنگ را به الماس تبدیل میکنه..
نگران فردایت نباش خدای دیروزوامروزخداى فرداهم هست...مااولین باراست که بندگی میکنیم. ولى اوقرنهاست که خدایى میکندپس به خدایى اواعتمادکن وفردا رابه اوبسپار...
*توجه*⬅⬅⬅⬅*توجه*
☜تمام دانشجویان ودانش آموزان عزیز↙↗
شب 31 شهریور از ساعت 8 شب تا 10 شب
همزمان باهم زمزمه مى کنیم⇩⇩
♪※⇜مکن اى صبح طلوع※↭ツ
بگذر از نى، من حکایت میکنم،
وز جدائیها شکایت میکنم،
نى کجا این نکته ها آموخته
نى کجاداندنیستان سوخته؟
بشنوازمن بهترین راوى منم،
راست خواهی هم نى و هم نى زنم!
نشنوازنى ، نى حصیرى بیش نیست
بشنوازدل دل حریم دلبریست
نى چوسوزد خاروخاکستر شود
دل چوسوزدخانه دلبرشود