☆حریم 313یارمهدى*عج*☆

☆حریم 313یارمهدى*عج*☆
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

۳۱
مرداد ۹۴

یک گردش چهارنفره...

آخرین جمعه مردادماه !!!

بازدید دوباره از صلابت اسطوره عشق!!!

فرهاد...

آواز تیشه امشب از بیستون نیامد

شایدبه خواب شیرین فرهادرفته باشد...

یه ذره ادبیات توضیح بدم:اینجا شیرین آرایه ى ایهام داره، اول به معنى اسم شیرین و دوم به معنى خواب لذت بخش و شیرین!

یادش بخیردبیرادبیاتم!!!خانم خیلى خوبیه،دوسش دارم....

آخرین بارى که بیستون رفته بودم با خواهرجونى رفتم! سال 92! تیرماه بود.اوایل تیر، گرم بود!

درعکس جناب آقاى پدر و برادر را مى بینید که پدر برخلاف من عاشق مطالعه درمورد تاریخ است و من فقط دوستدارم از اطرافم لذت ببرم و نمى خواهم غرق تاریخ شوم!

بیستون گردى که تمام مى شود، یک سلام ازته دل به خدمت امام زاده باقر و دوباره راهى مى شویم، مقصدطاق بستان و هدف خوردن بستنى عسلى ست!

یهویى هوس فالودبستنى مى کنیم، مى گیریم یه کاسه ى بزرگ! جناب آقاى برادر که از بچگى هم نمى توانست بستنى بخورد،چراکه همیشه سردى بستنى اذیتش مى کند و مجبور مى شود پیشانیش را چندلحظه بمالد و من هم عاشق بستنى از فرصت استفاده مى کنم، مى گویم : من بستنیت رو بردارم توفالوده ت رو بخورى؟! اونم از خداخواسته مى گه : آره، آره !!!


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۱۰
مهتاب محمدی
۲۲
مرداد ۹۴

نمی دانم نامش را چه بگذارم...

دل نوشته...؟؟؟

غم نوشت...؟؟؟

یا بانویی با حفظ میراث ارزشمند مادر نوشت :

اما می دانم برای که دارم می نویسم : مخاطبم شما هستید...

شما ای شهدای گلگون کفنم...

شما شهیدهمت ˛شما شهید آوینی ˛ شما حاج آقا متوسلیان˛شهید باکری و...همه ی همه ی شما !

روزهاست گله مند و آشفته ام ! همش فکر می کنم اگر شما بودید چه می کردید ؟

راستی شهید صیاد و شهید بابایی را از یادبردم لحظه ای !

می دانید از چه گله دارم ؟ ازاینکه آن چادر مشکی که سرش قسم می خورید و سرش سرها از تن جدا شد اینک در سریال ها و سینما ها شده نماد فقر ˛بی چارگی˛بدبختی و... از آن به عنوان نمادی استفاده می شود که قشر ضعیف جامعه برسر دارند.کسی که شوهر در زندان است حتما چادریست در سریالهای جدید...کسی که در فقر دست و پا می زند چادریست!

اما هنوز نشان نداده اند قشر مرفه هم چادرى هستند . قشر باسواد هم چادری هستند!

می بینید قداست چادرم را ...نه چادر مادرم را چگونه به بازی گرفته اند ؟ دلخور نیستیدشما؟

شما که حاضر بودید جانتان را هم بدهید اما چادر آن پرستار از سرش نیفتد شما چگونه دلهایتان را آرام کرده اید ؟

راستی اگر بودید چه می کردید ؟!

راستی همین حالا اوضاع شما چطور است ؟!

اوضاع شما را می گویم ما را که آب برده است...

راضی هستید ازاینکه رفتید؟

چه سوالی می پرسم شما برای خدا رفتید...

از داشتن همچین قشری در جامعه تان راضی هستید؟

بیایید معامله کنیم ...یا شما یاریمان کنید در رسیدن به آنچه که می دانید صلاح کشور است و قلب عزیز بانو فاطمه را خشنود می کند یا ما را هم نزد خودتان ببرید...نگذارید بیش از این شرمنده اتان بشویم...

سر پل صراط اگر یقه مان را بگیرید چه کنیم ؟!

شهید همت فرمانده دلیر جنگ تدبیرت را کم داریم امروز...بگو فرمانده گوش به زنگ امرتوام...

شهید آوینی قلم شیوایت را میان قلم های دیگر نیاز دارم که خط و مش زندگی را برایم تعیین کند...

شهیدبابایی سبک بالی پروازت را می خواهیم...

شهید باکری احساس مسئولیتت را کم داریم...

شهدا پای معامله ام بمانید .چند روزیست فکری در ذهنم است ...کاش می توانستم سرباز سردار شهید زنده ی جنگ هم رزم شهید همت ˛سردار سلیمانی بودم.مدافع حرم !    

آنوقت شهید می شدم شرمنده ی شما و شهدای گمنام نبودم.

مدافع حرم بی بی زینب نیستم اما مدافع چادر زهراییم که هستم !

وقتی در آرمستان شهدا قدم می زنم چادرم را محکم تر با دستانم می فشارم و آرام در خودم نجوا می کنم قسم به خون شهدا تو را به هیچ بهایی نمی فروشم...

ساعت و روز به وقت دلتنگی

23:02

94/5/22

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۳۲
مهتاب محمدی
۲۰
مرداد ۹۴

کرب بلا

همه چى از همون جمله شروع شد...

من امسال خیلى هوس کربلا دارم

خواهرجونم نوشت...

دل منم که دائما غش و ضعف میره واسه سفراى زیارتى!

اونم با اهل دلش

خواهر ندارم...

اما یه چند نفرى هستن که خواهرانه دوستشون دارم...

از جمله همین عزیزدلم

گالرى رو نگاه کردم که حالا که حال و هوامون کربلایى شده یه عکس پیدا کنم !

همین عکس رو پیدا کردم ! 

بانویى در بین الحرمین مقابل حرم سیدالشهدا...

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

و دلم تنگ مى شود...

مى پرسم خواهرى یعنى مى شود؟!

من و تو روزى در بین الحرمین بایستیم؟!

خواهرى مى نویسد ان شاءالله...

شهادت امام جعفرصادق تسلیت باد. 


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۳
مهتاب محمدی
۱۷
مرداد ۹۴

نوشته هایتان طلوع حقیقت و بیان دردهای کسانی است که نمی توانند بگویند و فریادشان بی صداست. 

خبرنگاران طلایه داران جبهه آگاهی و چشم بینا و زبان گویای مردم هستند.

به راستی چه زیباست اندیشه ای که در مقابل قلم زانو زند و واژه هایی که در خدمت بیان حق برآید.

روز خبرنگار بر خبرنگاران مبارک

**روز خودمم مبـــــــــار کـــــــــــــــ...**

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۲۲
مهتاب محمدی
۱۴
مرداد ۹۴

سلام ! بالاخره تونستم کتاب به مجنون گفتم زنده بمان-کتاب شهیدباکرى رو از کتابخونه بگیرم.

مى گن قبل اینکه ،مى خواى برى جاى اول نیت کن ! 

کتاب شهیدهمتش که فوق العاده بود،فوق العاده!

این کتاب رو توصیه مى کنم به همه ى هم جووناى کشورم! واقعا مى شه خط و مش زندگى رو پیدا کرد بااین کتابا! من خیلى درس گرفتم ازشون و تو زندگیم به کار مى بندم.

امشب خیلى خوش حالم ، امشب با یکى از معلمام که ازم دوره صحبت کردم و قرار شد شهریور بیاد ببینمش! خیلى دلم تنگشه....

94/5/14

01:15

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۱۱
مهتاب محمدی