آسمان شهرم امروز عجیب می غرید.....
شاید به یاد 24 سال پیش همان روزی که دیده گان بعضی از پدر ومادرها همچنان خون فشان بود.
به یاد آنهایی که آرزو به دل مانند و فرزندانشان آن روز جز اسرا نبود....هنوزهم نیست .
هنوزهم از شهدای تفحص شده نیست....
شاید از شهیدان گمنام بوده...مادرم بپذیر...پدرم اشک هایت را خاتمه بده.
پس کجایند مسلمانان ؟
این داعش لعنتی با نام الله و محمد دست به جنایت و تجاوز می زند !
آخر یکی نیست بگوید احمق ˛ کجای دین محمد نوشته بکش هم نوعت را ؟
فکر کرده ای با این کار ما را از اسلام دور می کنی ؟
به کاه دان زده ای نادان.
اینگونه سیاست های کثیف دولت های آمریکای و اسرائیلی بیشتر در جهان جلوه می کند.
احمق خود شما هستید ˛ شما آدم های رذل و کثیف که به نام اسلام دست به هرکار کثیفی می زنید.
وای بر شما˛لعنت خدا بر شما !
این مردم بی گناه را چرا می کشید؟
این هم از همان دسته سوال هاایست که هیچ ابر قدرتی توان جواب دادنش را ندارد.
هم نوعان من در اربیل و موصل و...بدانید صدای من از جای گرم بلند نمی شود من در آسایشی بی همتا در زیر سایه امام زمان عج هستم اما باور کنید که اینها که نمی شود نام آدم بر آنها نهاد افرادی رذل هستند که به سبب مسائل مادی ˛ بُعدانسانیت را در خود کشته اند.
اندک اندک جمع مستان می رسد ...
26 مرداد پاکبازان می رسد ...
خوش آن دل که گشت ز غم ایام رها...
بی خبران بودند آنان که به خیال خام عزیزان ما را به اسارت بردند...
آنها تک به تک به دور از خویشان خود...
با عشق ...
به معبود یکتا رسیدند !
به معبودی رسیدند ˛که من و شما در رفاه دوران هرگز نخواهیم رسید...
گرامی است برایم اشک هایتان اسرا.....
ارزشمنداست برایم لبخندهایتان اسرا...
زیباست برایم تکان دادن دستهایتان از شوق...
در پشت آن پنجره های خاک خورده ی اتوبوس ها....
عجب حال غریبی داشتید آن روزی که بازگشتید ˛
قلم شرم دار از اینکه بخواهد ذکر کند حال غریب شما و عزیزانتان...
می نویسم برایتان تا بدانید در این روزگار که همه چیز فراموش شده یاد شما فراموش نخواهد شد.
تقدیم به تمام جانبازان عزیزمیهن پاکم.
هر وقت دلت گرفت آروم و بى صدابلند شو و ....
لباس هاتو بپوش...
یه چرخ توى شهر بزن....
هیچ نگو...
به هیچى فکرنکن...
فقط نگاه کن...
سرت رو به پشتى ماشین تکیه بزن...
خوب ببین....
مردمى را مى بینى، یکى را غرق غم...
دیگرى را غرق شادى...
یک نفردر پى لقمه اى نان...
نشاط موج مى زند...
زندگى مى گذرد...
و تو گربمانى...
اندرخم هزار کوچه مى مانى... .
(چقدلذت بخشه صبحه زود پست گذاشتن، ساعت پستم رو ببینید
بــــــــــعلـــــــــــــہ....
طرح ولایتم تموم شد...
اینجوریاس...
نو شته هایتان طلوع حقیقت و بیان دردهای کسانی است که نمی توانند بگویند و فریادشان بی صداست.
خبرنگاران طلایه داران جبهه آگاهی و چشم بینا و زبان گویای مردم هستند.
به راستی چه زیباست اندیشه ای که در مقابل قلم زانو زند و واژه هایی که در خدمت بیان حق برآید.
روز خبرنگار بر خبرنگاران مبارک
**روز خودمم مبـــــــــار کـــــــــــــــ...**
محمد دیدن و موسى شنیدن //
شنیدن کى بود مانند دیدن //
من مصرع اولش رو امروز شنیدم برام جالب بود
البته اول گفتن :
زلیخا دیدن و یوسف شنیدن //
بعد گفتن نه اشتباهه!!درستش همون مصرعى که نوشتم.
اینجـــــآ زمــــــین است...
قرن 21
اینجا ساعت به رسم انسانیت خوابیده...
اینجـــــآ زمــــــین است...
قرن 21
اینجاهمان جاایست که کشتن کودکان مظلوم دل سازمان زه اصطلاح حقوق بشر را نلرزانده...
اینجـــــآ زمــــــین است...
قرن 21
اینجا زمین است محل کشتار زنان و کودکان بى گناه...
اینجا دریاى خون مظلومان است...
اینجـــــآ زمــــــین است...
قرن 21
اینجا خواب روزه دار عبادت نیست...
اینجا خواب روزه دار خیانت است...
خیانت به هم نوع...
خیانت به انسانیت...
اینجـــــآ زمــــــین است...
قرن 21.
زندگى جریان دارد...
خوب روان...
حتى در دل روستاى دورافتاده...
با نبود امکانت...
و حتى در شهرها...
با وجود وفور امکانات...
زندگى جریان دارد...
مثل رود روان...
حتى در فراغ عزیزان...
حتى باتمام دلتنگى ها...
لحظه اى توقف ندارد...
تواگر بایستى...
باخته اى...
باعزیزان یا بى عزیزانت باید راهى شوى....
رهسپار سرنوشت...
بعداز کلى فراز و نشیب زندگى .محض عوض کردن روحیه و مجددا درس خوندن راهى سفربه سمت مناطق مرزى شهرم از جمله ثلاث باباجانى و پاوه شدیم...1شب ثلاث موندیم.چشمتون روزبدنبینه خیلى گرم بود!خیلى ها...جاده هاش خشک و کویرى بود...سرظهر واسه فرارکردن از دست گرما راهى پاوه شدیم.اول که به محدوده پاوه رسیدیم خیلى خوب بودجاده هاى سبز که هوش آدم رو مى برد...
خیلى جاده هاش قشنگ بود هواى خنک و دل چسب.تااینکه...