۱۱
ارديبهشت ۹۴
خانم جون که نیست یک گوشه دلم خالى است...
هیچ گاه اینگونه دلتنگش نشده بودم.
آخر همیشه بود...
کنارم بود!
حتى روزهااى که شهرستان بود...
بازهم بود!
اما حالا...
خاک کشورش با خاک کشورم فرق دارد...
حالا که بغض پاییم مى شود...
دلم مى خواهد کنارش باشم!
او بهترین جاى دنیاست الان!
شک ندارم که دارد برایم دعا مى کند...
کنار اربابش حسین !
خوش به حاات خانم جون !
کربلا زیباترین حس دنیاست !
آنقدر دلم تنگ است برایت که اشک را به زور مهار مى کنم!
بغض خفه ام کرده است.
خانم جون خوش به حالت !
از بین الحرمین چه خبر؟!
خانم جون هواى چشمانت را خوب مى دانم که ابریست...
براى هواى چشمانم دعا کن!!!